دختری پشت یک 1000 تومانی نوشته بود:
پدرم به خاطر همین پولی که پیش توست,یک شب مرا به دست صاحب خانه مان سپرد!خدایا!چقدر می گیری که بگذاری شب اول قبر؛قبل از اینکه تو ازم بپرسی,من ازت بپرسم چرا؟!
خدایا!؟واقعاچرا؟!چرا انقدر تنهام!؟چرا جدیدا دیگه حتی جلوی گریمم نمی تونم بگیرم؟!خدایا!چرا به چیزی که می خوام نمیرسم؟!سوال سختی نیست!منتظر جوابم...
نظرات شما عزیزان: