زندگیم بدون تو...

تو از قبله من گرفتی خدا رو...کجایی ببینی یه شب حال مارو؟کجایی...

نه ميتونم دور شم از تو ، نه ميتونم كه بمونم !

 

نه ميتونم دور شم از تو ، نه ميتونم كه بمونم

من نه شاهزاده ي عشقم ، نه شهاب آسمونم

تو نه هستي و نه نيستي ، ديگه خستم از خيالا

مونده بي جواب و مبهم توي زندگي سوالا

 

تو يه رنجي تا هميشه ، اگه جون نگيره ريشه

اگه باز بگی نمیشه ، اگه يك روزي بدونم

بودنو موندن يادت ، واسه قلب عاشق من

كه يه عمري عاشقت بود ، مثل درد زهر نيشه

 

نه ميتونم دور شم از تو ، نه ميتونم كه بمونم

من نه شاهزاده ي عشقم ، نه شهاب آسمونم

تو نه هستي و نه نيستي ، ديگه خستم از خيالا

مونده بي جواب و مبهم توي زندگي سوالا

 

تو که هستی زندگی هست ، قدرت هر خستگی هست

میشه دست قسمتو بست، زیر ضربه های لعنت

که یه دشمنه تو خلوت ، نمیسوزه میکوبونه

هر خیال عاشقونه ، بود و موند و خوند و نشکست !

 

نه ميتونم دور شم از تو ، نه ميتونم كه بمونم

من نه شاهزاده ي عشقم ، نه شهاب آسمونم

تو نه هستي و نه نيستي ، ديگه خستم از خيالا

مونده بي جواب و مبهم توي زندگي سوالا

 

 

[ دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:,

] [ 22:42 ] [ setareh ]

[ ]

شاید یه راهی باشه که این فاصله کوتاه شه

قلب تو واسه یه ثانیه با حس من همراه شه

شاید یه راهی باشه تشویشمو کمتر کنی

یه عمره عاشق تواَم ، یه لحظه با من سَر کنی

 

تو نیستی و بدون تو با گریه خلوت می کنم

دارم به صحبت کردنِ با عکس عادت می کنم

تو نیستی و بدون تو دچار بی قراریَم

بی تو از این سایه ها ، از خودم فراری ام 

 

برگرد و آتیشم بزن ، کی گفته که من مانعم

تنها بزار ببینمت ، من به همینم قانعم

تو نیستی و این فاصله آتیش به جونم می زنه

تصور لبخند تو هر جا که هستم با منه ، هر جا که میرم با منه

 

شاید یه راهی باشه که باور کنی غرقِ تواَم

این اوجِ خواسته ی منه ، ببین چه کم توقعم

شاید یه راهی باشه تشویشمو کمتر کنی

یه عمره عاشق تواَم ، یه لحظه با من سَر کنی

 

تو نیستی و بدون تو با گریه خلوت می کنم

دارم به صحبت کردنِ با عکس عادت می کنم

تو نیستی و بدون تو دچار بی قراریَم

کاش میفهمیدی چرا من از خودم فراریم

 

برگرد و آتیشم بزن ، کی گفته که من مانعم

تنها بزار ببینمت ، من به همینم قانعم

تو نیستی و این فاصله آتیش به جونم می زنه

تصور لبخند تو هر جا که هستم با منه ، هر جا که میرم با منه

 

[ پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,

] [ 18:12 ] [ setareh ]

[ ]

Can you feel me?

منو احساس میکنی ؟

When I think about you

وقتی درباره تو فکر میکنم

With every breath I take

با هر نفسی که می کشم

Every minute

هر دقیقه

No matter what I do

اهمیتی نداره که چیکار میکنم

My world is an empty place

دنیای من یک جای خالیه

Like I've been wandering the desert

مثل اینه که توی صحرا سرگردون باشم

For a thousand days (oooh)

برای هزار روز ( اوووووه (

Don't know if it's a mirage

نمی دونم شاید این یک سراب باشه

But I always see your face, baby

ولی من همیشه صورت تو رو میبینم عزیزم

I'm missing you so much

خیلی دلم برات تنگ شده

Can’t help it, I'm in love

کاریش نمیشه کرد من عاشق شدم

A day without is like a year without rain

یک روز بدون تو مثل یک سال بدون بارونه

I need you by my side,

بهت نیاز دارم تا در کنارم باشی

Don't know how I'll survive,

نمیدونم برای زنده موندن چیکار کنم

A day without you is like a year without rain (oooh) (Whooa)

یک روز بدون تو مثل یک سال بدونه بارونه

The stars are burning

ستاره ها دارن میسوزن

I hear your voice in my mind (in my mind)

صدات رو توی ذهنم میشنوم ( توی ذهنم )

Can't you hear me calling?

دارم صدات میکنم می شنوی ؟

My heart is yearning like the ocean that's running dry

دلم داره حصرت میخوره مثل اقیانوسی که کم کم داره خشک میشه

Catch me; I'm falling

منو بگیر دارم میوفتم

It's like the ground is crumbling underneath my feet (Won't you save me)

انگار زیر پام داره خالی میشه ( نمیخوای نجاتم بدی ؟ )

There’s goanna be a monsoon you get back to me

ابر های بارونی تو داره میاد پیش من

Oh baby

اوه عزیزم

I'm missing you so much

خیلی دلم برات تنگ شده

Can’t help it, I'm in love

کاریش نمیشه کرد من عاشق شدم

A day without is like a year without rain

یک روز بدون تو مثل یک سال بدون بارونه

I need you by my side,

بهت نیاز دارم تا در کنارم باشی

Don't know how I'll survive,

نمیدونم برای زنده موندن چیکار کنم

But a day without you is like a year without rain (oooh) (Whooa)

اما یک روز بدون تو مثل یک سال بدونه بارونه

Oooooooooh

اوه

So let this drought come to an end

پس بزار این خشکسالی تموم بشه

And make this desert flower again

و این بیابون رو پر از گل کن

I'm so glad you found me, stick around me

خیلی خوش حالم که منو پیدا کردی بهم بچسب

Baby baby baby (ooooh)

عزیزم عزیزم عزیزم ( اوووووووووه )

It's a world of wonder

دنیا پر از شگفتیه

With you in my life

وقتی تو در زندگی من هستی

So hurry baby

پس زود باش عزیزم

Don't waste no more time

وقت رو تلف نکن

I need you here

من به تو نیاز دارم اینجا

Can't explain, but a day without you

Is like a year without rain (oooh)

نمیتونم توضیح بدم اما یک روز بدون تو مثل یک سال بدون بارونه

I'm missing you so much

خیلی دلم برات تنگ شده

Can’t help it, I'm in love

کاریش نمیشه کرد من عاشق شدم

A day without is like a year without rain

یک روز بدون تو مثل یک سال بدون بارونه

I need you by my side,

بهت نیاز دارم تا در کنارم باشی

Don't know how I'll survive,

نمیدونم برای زنده موندن چیکار کنم

But a day without you is like a year without rain (oooh) (Whooa)

اما یک روز بدون تو مثل یک سال بدونه بارونه

 

[ یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:,

] [ 18:33 ] [ setareh ]

[ ]

این قفسه سینه که می بینی یه حکمتی داره. خدا وقتی آدمو آفرید سینه اش قفسه نداشت. یه پوست نازک بود رو دلش.
یه روز آدم عاشق دریا شد. اونقدر که با تموم وجودش خواست تنها چیز با ارزشی که داره بده به دریا. پوست سینه شو درید و قلبشو کند و انداخت تو دریا. موجی اومد و نه دلی موند و نه آدمی. خدا... دل آدمو از دریا گرفت و دوباره گذاشت تو سینش. آدم دوباره آدم شد.
ولی امان از دست این آدم. دو روز بعد آدم عاشق جنگل شد. دوباره پوست نازک تنشو جر داد و دلشو پرت کرد میون جنگل. باز نه دلی موند و نه آدمی. خدا دیگه کم کم داشت عصبانی میشد. یه بار دیگه دل آدمو برداشت و محکم گذاشت تو سینه اش.
 ولی مگه این آدم , آدم می شد. این بار سرشو که بالا کرد یه دل که داشت هیچی با صد دلی که نداشت عاشق آسمون شد. همه اخم و تخم خدا یادش رفت و پوست سینه شو جر داد و باز دلشو پرت کرد میون آسمون. دل آدم مثه یه سیب سرخ قل خورد و قل خورد و افتاد تو دامن خدا.
نه دیگه... خدا گفت... این دل واسه آدم دیگه دل نمی شه.آدم دراز به دراز چشمش به آسمون رو زمین افتاده بود. خدا این بار که دل رو گذاشت سرجایش بس که از دست آدم ناراحت بود یه قفس کشید روش که  آها دیگه... بسه.
آدم که به خودش اومد دید ای دل غافل... چقدر نفس کشیدن واسش سخت شده. چقد اون پوست لطیف رو سینش سفت شده. دست کشید به رو  سینشو وقتی فهمید چی شده یه یه آهی کشید... یه آهی کشید همچین که از آهش رنگین کمون درست شد.

 و این برای اولین بار بود که رنگین کمون قبل از بارون درست شد.

بعد هی آدم گریه کرد هی آسمون گریه کرد. روزها و روزها گذشت و آدم با اون قفس سنگین خسته و تنها روی زمین سفت خدا قدم می زد و اشک می ریخت. آدم بیچاره دونه دونه اشکاشو که می ریخت رو زمین و شکل مروارید می شد برمی داشت و پرت می کرد طرف خدا تو آسمون. تا شاید دل خدا واسش بسوزه و قفسو برداره.

اینطوری بود که آسمون پر از ستاره شد.

ولی خدا دلش واسه آدم نسوخت که خلاصه یه شب آدم تصمیم خودشو گرفت. یه چاقو برداشت و پوست سینشو پاره کرد. دید خدا زیر پوستش چه  میله های محکمی گذاشته... دلشو دید که اون زیر طفلکی مثه دل گنجش می زد و تالاپ تولوپ می کرد.انگشتاشو کرد زیر همون میله ای که درست روی دلش بود و با همه زوری که داش اونو کند. آخ... اونقد دردش اومد که دیگه هیچی نفهمید و پخش زمین شد....
خدا ازون بالا همه چی رو نیگا می کرد. دلش واسه آدم سوخت. استخونو برداشت و مالید به دریا و آسمون و جنگل. یهو همون تیکه استخون روی هوا رقصید و رقصید. چرخید و چرخید. آسمون رعد زد و برق زد. دریا پر شد از موج و توفان و درختای جنگل شروع کردن به رقصیدن.
همون تیکه استخون یواش یواش شکل گرفت و شد و یه فرشته، با چشای سیاه مثه شب آسمون، با موهای بلند مثه آبشار توی جنگل، اومد جلو و دست کشید روی چشای بسته آدم. آدم که چشاشو باز کرد اولش هیچی نفهمید. هی چشاشو مالید و مالید و هی نیگا کرد. فرشته رو که دید با همون یه دل که نه با صد تا دلی که نداشت عاشقش شد. همون قد که عاشق آسمون و دریا و جنگل شده بود. نه...خیلی بیشتر.
پاشد و فرشته رو نیگا کرد. دستشو برد گذاشت روی دلش همونجا که استخونشو کنده بود. خواست دلشو دربیاره و بده به فرشته. ولی دل آدم که از بین اون میله ها در نمیومد. باید دوسه تا دیگه ازونا رو هم میکند.تا دستشو برد زیر استخون قفس سینش فرشته خرامون خرامون اومدجلو. دستاشو باز کرد و آدمو بغل کرد. سینشو چسبوند به سینه آدم. خدا ازون بالا فقط نیگا می کرد با یه لبخند رو لبش. آدم فرشته رو بغل کرد. دل آدم یواش و یواش نصفه شد و آروم آروم خزید تو سینه فرشته خانوم. فرشته سرشو آورد بالا و توی چشای آدم نیگا کرد.آدم با چشاش می خندید.فرشته سرشو گذاش رو شونه آدم و چشاشو بست. آدم یواشکی به آسمون نیگا کرد و از ته دلش دست خدا رو بوسید.

اونجا بود که برای اولین بار دل آدم احساس آرامش کرد.خدا پرده آسمونو کشید و آدمو با فرشتش تنها گذاشت.

[ چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:,

] [ 22:55 ] [ setareh ]

[ ]

یک بار خواب دیدن تــــــــــــو ... به تمام عمر می ارزد


پس نگو ... نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست
.
.
قـــــــــــبول نـــــــــــدارم
.
.
گر چه به ظاهر جسم خسته ا ست
ولی ... دل دریائی ست
تاب و توانش بیش از اینها ست
.
.
دوســتت دارم و تاوان آن هر چه باشد ... باشد
.
.
دوستت خواهم داشت ... بیشتر از دیروز
.
.
باکی ندارم از هیچکس و هر کس ...
که تـــــــو را دارم
.
.
عزیز ِ دل

 

[ چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:,

] [ 22:54 ] [ setareh ]

[ ]

عشق من چیزی نپرس از قلبم

چی می تونم بگم از احساسم

مگه تو کی بودی که تونستم

توی چشمات خودمو بشناسم

 

تورو دوست دارمو میخوام همه ی دنیا بدونه

تورو دیدن و نداشتن واسه من مثل جنونه

همه ی ترسم از اینه که بخوای ازت جداشم

همه چیمو بگیر اما بذار عاشق تو باشم ...

 

من از این دنیا به جز تو چی بخوام؟

واسه من عشق تو مثل نفسه

تو که باشی همه ی خوبی ها هست

بگو هستم واسه من همین بسه

 

تورو دوست دارمو میخوام همه ی دنیا بدونه

تورو دیدن و نداشتن واسه من مثل جنونه

همه ی ترسم از اینه که بخوای ازت جداشم

همه چیمو بگیر اما بذار عاشق تو باشم...

 

 

 

 

[ چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:,

] [ 22:43 ] [ setareh ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ،